“آخرین ایستگاه” ساخته سید حمید میرحسینی، فیلم مستند گزارش گونه ای است از زندگی یک تبعه افغانی که از کشور خود مهاجرت کرده است و به عنوان پناهنده در اروپا اقامت گزیده است.

 

فیلم به صورت گزارش تهیه شده است و مدتی از زندگی این افغانی ( مجید ) را در ماه رمضان به تصویر می کشد . از جمله مشکلات زندگی او و همچنین رفاه و آرامش زندگی در اروپا .
تاکیدی که بر ماجرای جنگ های داخلی افغانستان می شود ، هم به دلیل کوتاهی زمان و هم به خاطر عدم پردازش مناسب توجه بیننده را جلب نمی کند چون این زمان در مقایسه با کل زمان فیلم چشمگیر نیست لذا توجه مخاطب بیشتر به زندگی مجید جلب می شود تا به مسائل افغانستان .
در هر صورت فیلم بیشتر حول محور اروپا و نحوۀ زندگی و  چگونگی اقامت گرفتن و اردوگاههای آنجا می چرخد .

 

قسمت عمده فیلم صرف به تصویر کشیدن مشتریان محل کار مجید شده ا ست و مجید هم از کار خود راضی است و ملالی نیست جز دوری خانواده .
البته وقتی مجید لب به مقایسۀ فرهنگ شرقی و اروپایی می گشاید ، نکات جالبی بیان می شود مثلا اینکه آزادی در اینجا به معنی بی حجاب بودن زنان است واینکه اروپاییان اجازه دارند با هر مدل پوشش و آرایشی در خیابان ظاهر شوند ؛ ولی معنای آزادی از نظر او این نیست .

چقدر به جا می بود اگر این مقایسه در میان اوضاع و شرایط  دو کشور صورت می گرفت تا شرایط افغانستان به خوبی مطرح شود و معلوم شود که چرا این جوان مهاجرت کرده است ( به استثنای تصاویر کوتاهی که از وضع افغانستان پخش می شود ). مثلا معنای آزادی از نظر مجید این است که بتواند در کشور خود همراه با خانواده اش زندگی کند ( اما نه تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد باشد) اما فیلم فقط به زندگی این افغان می پردازد که به نظر می رسد در اروپا زندگی بهتری را سپری می کند . می توان گفت فیلم به نوعی شعاری است مبنی بر اینکه در اروپا رفاه و آرامش گمشده را می توان به دست آورد .