لحظه‌هایی در سکوت، زیر آوارها
آروین صداقت‌کیش

 

‏«کیاوش صاحب‌نسق» آهنگساز جوان ایرانی، فارغ‌التحصیل آهنگ سازی و تئوری موسیقی از مدرسه‌ی موسیقی وین ‏است. از این آهنگساز تا کنون 3 مجموعه اثر منتشر شده، نوشتار حاضر به قصد معرفی و بررسی این آثار فراهم آمده است.‏

صاحب‌نسق از جمله آهنگسازان نسل جدید ا یران است که از آموزش‌های خوبی برخوردار بوده. در کارنامه‌ی آموزشی وی می‌خوانیم: ‏‏«آموختن پیانو را از سنین کم تحت نظر مربیان مختلف از جمله خانم‌ها «هارطونیان»، «رضایی»، «شهسا» و آقایان «فرمان بهبود» (از موفق‌ترین ‏مدرسان پیانو سه دهه‌ی اخیر در ایران) و «فریدون ناصحی» آغاز کرد. اصول آهنگسازی را نزد «مهران روحانی»، «محمدرضا درویشی» و ‏‏«علیرضا مشایخی» آموخت و ردیف‌های موسیقی ایرانی را از «مسعود شعار ی» و «حسین علیزاده» فراگرفت و سپس برای تکمیل آموزش‌ها ‏راهی اتریش شد و در مدرسه‌ی موسیقی گراتس به‌عنوان دانشجوی رشته‌ی آهنگسازی و تئوری موسیقی پذیرفته شد و تحت نظر پروفسور ‏‏«برت فورر» درجه‌ی دکترای این ر شته را دریافت کرد.». این پیشینه‌ی آموزشی نشان از آهنگسازی دارد که به ‌خوبی آموزش دیده و خلاقیتش ‏با پشتوانه‌ای از دانش موسیقی تقویت شد ه‌است.‏
بررسی اجمالی و نگاهی کوتاه به آثار منتشر شده و نیز برخی از آثار منتشر نشده‌ی او – که در کنسرت‌های عمومی به اجرا در آمده‌اند – نشان ‏می‌دهد که می‌توان ساخته‌های او را به سه دسته‌ی کلی تقسیم کرد: 1- آثار برای ساز پیانو، 2- آثار برای ارکستر و 3- آثاری در محدوده‌ی ‏مو سیقی الکترونیک و کامپیوتر.‏
از این میان آلبوم‌های «… و در این سکوت» و «لحظه‌ها» به نوع اول یعنی موسیقی برای ساز پیانو و آلبوم «لالایی زیر آوار» بیشتر به موسیقی ‏الکترونیک و کامپیوتر و کمی هم موسیقی برای ارکستر اختصاص دارد. آثار ارکستری صاحب‌نسق بیشتر در کنسرت‌ها اجرا شده‌ و هنوز در ‏ایران منتشر نشده‌اند. از این سه آلبوم، «لحظه‌ها» را نشر موسیقی «هرمس» و «لالایی زیر آوار» و «… و در این سکوت» را انتشارات «کارگاه ‏موسیقی» منتشر کرده‌است.‏
به‌طور کلی اگر بخواهیم از روی این آثار، ویژگی‌های موسیقی صاحب‌نسق را دسته‌بندی کنیم، شاید بتوان آنها را به صورت زیر مطرح کرد:‏
‏1- استفاده از موسیقی کلاسیک و نواحی ایران در بافت موسیقی مدرن که حاصل آموزش دوجانبه‌ی آهنگساز است.‏
‏2- ساخت قطعاتی با الهام از اساطیر ایرانی بخصوص با مرکزیت موضوع زمان،‏
‏3- علاقه‌مندی به موسیقی جاز (در مبانی) و تلاش برای امتزاج این موسیقی با موسیقی ایرانی.‏
‏4- توجه خاص و موفق به جمله‌بندی ریتمیک و به‌وجود آوردن رابطه‌ منطقی میان جمله‌بندی ملودیک موسیقی ایرانی و جریان ‏سنکوپ‌دار موسیقی جاز.‏
‏5- توجه خاص به فرم در دیگر هنرهای سنتی ایران و استفاده در موسیقی. ‏
‏6- استفاده از اجراهای موسیقی نواحی به‌عنوان ماده اولیه‌ آثار الکترونیک.‏
آثار ساخته شده برای پیانو دارای انتخاب‌های مشترکی از میان عناصر بیانی موسیقی هستند که شنونده را وامی‌دارند به یکدستی و همگنی ‏کلی این آثار توجه کند، بدون آن ‌که به استقلال تک‌تک قطعات ضربه‌ای وارد و هویت منفرد قطعات محو شود. این پدیده در دو مجموعه‌ از ‏کارهای پیانویی صاحب‌نسق که در دسترس است – «… و در این سکوت» و «لحظه ها» – با نگاهی یکدست به جریان آفرینش قطعات و ‏درونی کردن نشانه‌های ویژه‌ی یکی از مهم‌ترین جریان‌های موسیقا یی قرن بیستم- که همان موسیقی جاز است – میسر می‌شود. آفرینش این ‏قطعا ت چنان‌که در متن همراه خود این آثار نیز اشاره شده، بر اساس یک جریان بداهه صورت گرفته که این موضوع را می‌توان از سه منظر ‏مورد بررسی قرار داد:‏
‏1- نقشی که بداهه در آهنگسازی به سبک جاز دارد.‏
‏2- خاستگاه ایرانی آهنگساز و معنای بداهه در موسیقی ایرانی.‏
‏3- استفاده از بداهه به‌عنوان یک فرم و یکی از امکانات بسط ماده‌ خام در موسیقی معاصر.‏
بداهه در این آثار بخصوص در بخش‌هایی که با الهام یا براساس ملودی‌ها ی ایرانی ساخته شده مفهومی بینابین، میان بداهه در موسیقی ایرانی ‏یعنی آفرینش بر پایه‌ی یک طرح ملودیک در محدوده‌ی فواصل خاص همراه با وفادار ی به فضای طرح اصلی (گوشه‌های ردیف موسیقی ‏سنتی ایران) و بداهه در مو سیقی جاز یعنی ملودی یا همراهی خلق‌الساعه – که از آزادی بیشتری برخورد ار است – را می‌رساند. در این ‏مجموعه کمتر اثری از فرم بداهه به شکلی که در موسیقی معاصر موجود است، می‌یابیم. برای مثال در قطعه‌ی «ر» ملودی‌ای که به وضوح ‏ایرانی می‌نماید در فرایند بداهه‌نوازی همان‌گونه مورد استفاده قرار می‌گیرد که یک گوشه در موسیقی ایرانی. تنها تفاوت عمده در بریده شدن ‏مداوم ملودی با سنکوپ‌ها و سکوت‌هاست که بیشتر مربوط به علاقه‌مندی آهنگساز به موسیقی جاز است و معمولاً در موسیقی ایرانی به این ‏شکل معادلی ندارد. ‏

 

نکته‌ا‌ی که در برخی از آثار سازی صاحب ‌نسق به چشم می‌خورد این است که اثر را با طرحی در‌هم‌ریخته آغاز م ی‌کند و هر چه قطعه ‏پیش می‌رود طرح نهایی بیشتر مشخص می‌شود

 

این‌گونه ترکیب مو سیقی کلاسیک ایران با موسیقی جاز تداعی‌گر آثار آهنگساز آذربایجانی‌الاصل معاصر «عزیزا مصطفی‌زاده» است، که به ‏شکلی موفق این کار را میان موسیقی آذری و جاز انجام داده است. تا جایی که در بخش‌هایی از آثار پیانویی، به‌نظر می‌رسد صاحب‌نسق تحت ‏تاثیر عزیزا قرار داشته، یا حداقل در این دسته از آثار همان راه را دنبال کرده است.‏
از مسایلی که در ا ین بداهه‌ها جزو ترکیب‌های موفق به حساب می‌آید، رابطه‌ی ریتم در مو سیقی جاز و ساختمان ریتمیک جملات موسیقی ‏ایرانی است. با وجود این‌که در موسیقی ایرانی، سازه‌هایی گره‌دار – از لحاظ ریتمیک – کمتر وجود دارد و ریتم‌های پیچیده و این‌گونه پرش‌ ‏و سنکوپ‌ها (مگر در آثار جدی‌تر موسیقی ایرانی مانند آثار حسین علیزاده و…) کمتر دیده شده، اما صاحب‌نسق در بخش‌هایی از بداهه‌ها در ‏برقرار کردن رابطه میان این دو عنصر بسیار موفق عمل می‌کند. مثلاً قطعه «چهارگاه» در آلبوم «لحظه‌ها» نمونه‌ خوبی از این امتزاج میان ریتم ‏و جمله‌بندی مربوط به دو سنت موسیقایی متفاوت است. در بقیه‌ی قطعات نیز به درجات مختلف با این پدیده مو اجه می‌شویم. به‌نظر می‌رسد ‏که به دلیل نا‌همخوانی طبیعی این دو موسیقی از لحاظ جمله‌بندی ریتمیک، هر جا آهنگساز به موسیقی ایرانی نزدیک شده، مجبور بوده برای ‏هماهنگ کردن این دو موسیقی تلاش بسیاری صورت دهد، این‌‌که در اکثر اوقات نتیجه خوب از کار در آمده می‌تواند نمود درونی شدن این ‏جریان در ذهن آهنگساز باشد و شاید به‌همین دلیل گاه جمله‌بندی‌های آثار کیاوش صاحب‌نسق تا این حد روان است.‏
در آثار پیانویی او کمتر اثری را می‌توان یافت که فضایی نزدیک به موسیقی معاصر داشته باشد. تنها استثناها «2 مارچ 2002» و «6 آوریل ‏‏2002» هستند که فضایی متفاوت با بقیه‌ قطعات دارند. این موضوع با توجه به سابقه‌ای که از دیگر آثار او در دست است کمی عجیب به ‏نظر می‌رسد. شاید تفسیر آن این باشد که در دوره‌ای خاص، یا به‌طور کلی آهنگساز نگاهی متفاوت به ساز پیانو داشته و یا این‌که موسیقی ‏مدرن، همانند موسیقی ایرانی یا جاز در ضمیر ناخودآگاهش رسوب نکرده تا به گفته‌ی خودش «شنونده را به بیدار کردن آن لحظه‌ها به همراه ‏و با کمک نوازنده دعوت کند» (1).‏
همان‌طور که صاحب‌نسق خود می‌گوید، این آثار به لحاظ وابستگی ملودیک، شبیه چهل‌تکه هستند، فرمی نوستالژیک که بیشتر بر صرفه‌جویی ‏در ماده‌ی اولیه و چیدمان اتفاقی دلالت دارد، ضمن اینکه مواد خام چهل‌تکه هر کدام از جایی می‌آیند و عموماً با یکدیگر ربطی ندارند. از ‏همه‌ی جهات گفته شده، هر دو مجموعه‌ کارهای پیانویی صاحب‌نسق شایسته این استعاره هستند. با اشاره به این موضوع که هر چند ‏پاره‌های کار به تنهایی با هم ربطی ندارند اما نتیجه به نحو مطلوبی یکدست از آب در آمده است. ‏
آخرین مطلبی که در ار تباط با قطعات نوشته شده برای پیانو در این دو مجموعه می‌توان به آن اشاره کرد، آکورد‌شناسی به کار رفته در آفرینش ‏قطعات است، که بیشتر در محدوده‌ آکورد‌شناسی مرسوم باقی می‌ماند و گاه نیز در ابتدای «لحظه‌ها» به‌سوی موسیقی سبک می‌رود. حتی ‏زمانی که موسیقی به‌سوی جاز می‌رود کمتر خلاقیتی در این زمینه به‌چشم می‌خورد و قطعه، آکورد‌شناسی معمول موسیقی جاز را در بافت ‏خود تکرار می‌کند. در این میان، قطعاتی که با الهام از موسیقی ایرانی نوشته شده‌اند استثنا هستند. در آفرینش این بخش از آنجا که سنتی در ‏زمینه‌ی چند‌صدایی در موسیقی ایرانی موجود نبوده و یا این‌که در حد تجربیات شخصی و تثبیت‌نشده بوده، آهنگساز مجبور شده خود به ‏تنهایی دست به ابتکار بزند و تا حدودی نیز موفق بوده است.‏
آثار غیر پیانویی صاحب‌نسق که در قالب مجموعه‌ی «لالایی زیر آوار» منتشر شده، بیشتر به‌عنوان تجربیاتی مطرح هستند که در زمان انتشار در ‏ایران حداقل برای بیشتر موسیقی‌دانان و علاقه‌مندان موسیقی تازگی داشته است. هر چند برای شنونده‌ی آشنا با جریان‌های نوی موسیقی در ‏چند دهه‌ی اخیر بعضی از این تجربیات بسیار آشنا می‌نماید. برای مثال قطعه‌ی «چهل‌تکه 2» از لحاظ ایده شباهت‌هایی با «بایلود» (‏Bilude‏) ‏اثر «پیر ش فر» (‏Pierre Schaeffer‏) دارد. البته این شباهت‌ها برای تجربه‌های اولیه کاملاً طبیعی است و هرگز آن‌قدر زیاد نمی‌شود که رنگی ‏از تقلید به خود بگیرد.‏
ایده‌ی چهل‌تکه یا کلاژ با نگاهی با روش قدیمی تکه‌چسبانی، در این آثار نیز به چشم می‌خورد. هم جاهایی که به خوبی این چیدمان، در م تن ‏اثر مشخص است و کل اثر از چیدمان موضوعات موسیقایی متفاوت که در خدم ت یک کل قرار گرفته، تشکیل شده است و هم در قطعاتی که ‏اشاره‌ای در اسم یا در متن اثر به این موضوع نمی‌یابیم، این نوع چیدمان به چشم می‌خورد. چنین می‌نماید که نظر افکندن به فرهنگ‌های ‏مختلف از ورای پنجره‌ای چ? ?د‌تکه و کنار هم نهادن آنها در این دوره دغدغه‌ی اصلی آهنگساز بوده ا ست. این نگاه ویژه که در دو قطعه‌ی‌ ‏‏«چهل تکه 1» و «چهل تکه 2» (2) به‌وضوح به چشم می‌خورد، در آفرینش بقیه‌ی قطعات نیز دخالت داشته، هر چند ممکن است به این ‏وضوح نباشد. برای مثال به قطعه‌ی «لالایی زیر آوا ر» توجه کنید که چگونه آهنگساز، از صدای سازها و آواز، به‌تناوب به‌عن وان همان طرح ‏کلاژ استفاده کرده است.‏
نکته‌ی دیگری که در برخی از آ ثار سازی صاحب‌نسق به چشم می‌خورد این است که اثر را با طرحی در‌هم‌ر یخته آغاز می‌کند و هر چه قطعه ‏پیش می‌رود طرح نهایی بیشتر مشخص می‌? ?ود. مانند صحنه‌ای که از میان مه به آن می‌نگریم و گاه با وزیدن نسیمی منظره کمی آشکار ‏می‌شود و این اتفاق تا آنجا ادامه می‌یابد که منظره ? ?ه‌طور کامل مشخص شود. این پدیده در قطعه‌ی «زروان 2» به‌خوبی قابل مشا هده است. ‏شاید بتوان این‌گونه شکل‌گیری در طول زمان را، گونه‌ی دوم ? ?مان ایده‌ی چهل‌تکه به‌حساب آورد، منتها با این تفاوت که در آنجا تکه ‌‌های ‏مختلف به صورت ترتیبی در کنار همدیگر قرار گرفته‌اند و مرزهای زمانی آنها تداخلی با یکدیگر ندارند، در حالی‌که در این شکل دوم انگار ‏همه‌ی تکه‌های فرم چهل‌تکه هم‌زمان و موازی تدوین شده‌اند و به این ترتیب همنشینی تامین شده است.‏
مساله‌ای که در بررسی این سه مجموعه به‌خوبی دیده می‌شود این است که مجموعه‌ی بداهه‌ها در فضایی کاملاً جدا از قطعات برای ارکستر و ‏کامپیوتر ساخته شده است. این نکته‌ی قابل توجهی است، چرا که فاصله‌ی میان دو مجموعه‌ی بداهه از نظر زمانی، بسیا ر بیش از فاصله‌ی میان ‏اولین بداهه‌ها و قطعات برای ارکستر و کامپیو تر است. این نشان می‌دهد که به رغم زمان زیادی که میان ضبط اولین بداهه ‌ها و مجموعه‌ی آخر ‏وجود دارد، این‌گونه بداهه‌سازی به‌صورت یک جر یان در ذهن آهنگساز وجود داشته و همچنین حکایت از توانایی آهنگساز برای تغییر ‏آگاهانه‌ی شیوه‌ی آهنگسازی، کار در فضاهای مختلف و علاقه‌مند ی‌های متفاوت و نه چندان هم‌جهت وی دارد.‏

 

پی‌نوشت:‏
‏1- برگرفته از بروشور آلبوم «لحظه‌ها».‏
‏2- نکته‌ی قابل ذکر این است که در متن بروشور، این دو قطعه جابجا ذکر شده‌اند و زمان‌های هر دو نیز با آنچه در سی‌دی مشاهده ‏می‌شود مطابقت ندارد.‏