می توان سادگی ماجرای فیلم کوتاه پویا نمایی « زندگی در 60 ثانیه »را در جهت درک مفهوم کسل کنندگی  زندگی در زندان مفید دانست اما اگر بر مرور زمان بیشتر تاکید می شد ، شاید این تاثیر بیشتر می بود .

تصویر ابتدایی فیلم بسیار ساده است و در جهت اهداف کارگردان از جمله مسئلۀ فلسطین ، گامی بر نمی دارد .

سیدحمید میرحسینی قصد دارد گذر زمان در زندان را به تصویر بکشد و بیشتر توجه او به قضیۀ زندانیان فلسطینی است اما متاسفانه چیزی که بیانگر ملیت فرد زندانی باشد در نیمۀ آغازین فیلم مشاهده نمی شود .

در نهایت تنها یک لباس سفید عربی باید وظیفۀ انتقال اطلاعاتی چون ملیت و دلیل اسارت را بر دوش بگیرد که متاسفانه به خوبی نیز از عهده بر نیامده است .

شیوۀ ساخت فیلم نمادین است اما هیچ نمادی به جز میله های زندان و تاریکی و زنجیر در آن به چشم نمی خورد .

در هر حال انتخاب موضوع و ایده بسیار جالب است و در خور ستایش اما با افزودن ابتکار و خلاقیت بیشتری به ساختار فیلم می توان ازآن فیلمی ساخت که ذهن را بیشتر به سمت هدف اصلی کارگردان سوق دهد .

متاسفانه سادگی بیش از حد فیلم ، به درک تلخی و طاقت فرسایی زندگی در زندان لطمه زده است ؛ به علاوه مخاطب تا نیمۀ فیلم نمی داند که این میله ها ، میله های زندان یک خلافکار حرفه ای است یا یک کودک بزهکار ، یا یک جنایتکار! حتی آشنایی مخاطب با زندانی نیز به حد کافی بیانگر موقعیت زندانی نیست یعنی لباس و صحنه وسایر موارد ، کمکی به درک مطلب نکرده است .

از این رو با تاکید بر جذابیت ایده به فیلمساز توصیه می شود بر ویژگی های ایدۀ مناسب خود بیشتر تاکید کند تا مخاطب نیز به طور کامل فضای ذهنی کارگردان را حس کند و با او همراه شود چرا که هدف اصلی هنراین است که از طریق خلاقیت مخاطب را به اندیشیدن وادارد و این مهم جز با بیانی رسا و شیوا ممکن نیست !