نگاه تاریخی به انسان معاصر

گفتگو با مهرداد زاهدیان، کارگردان فیلم مستند میدان بی حصار

امیر حسین ثنائی

 زاهدیان با کارگردانی فیلم هایی چون: تخت جمشید، ارگ بم، مسیح در جلفا، کرمان دل عالم، فارس فراسوی خیال، خاطرات روی شیشه، حلقه های فراموش شده و … همواره ما را به دل تاریخی برده که فراموش شده و یا در حال فراموشی ست. فیلم ” میدان بی حصار” نیز به بهانه ی میدان توپخانه که در حدود هفتاد سال مرکز تهران بوده است؛ به مرور حوادثی می پردازد که تاریخ معاصر ایران را شکل داده اند؛ فیلمی که ساختش دو سال زمان برده و برای کارگردانش تندیس بهترین فیلم و پژوهش از جشن خانه سینما، جایزه بهترین فیلم از دومین جشنواره سینما حقیقت و جشنواره فیلم تهران را به ارمغان آورده است.

موضوع اغلب کارهای شما در ارتباط با تاریخ است؛ از چه زاویه ای به تاریخ نگاه می کنید؟ و بر چه اساسی موضوع کارهایتان را انتخاب می کنید؟

چند چیز همراه همدیگر اتفاق می افتد برای انتخاب موضوع؛ یکی تعلق خاطر به موضوع ست؛ مثلا زمانی که من دانشجوی عکاسی بودم، خیلی کمتر به عکاسی اجتماعی گرایش داشتم. از طرفی گاهی در جریانی قرار می گیرم که باید آن موضوع را کند و کاو کنم. مثلا در حال حاضر درگیر پروژه ای هستم به نام قهرمانان ملی، که بیشتر یک نگاه اجتماعی درونش نهفته است تا یک نگاه تاریخی. اما در مورد تاریخ، فکر می کنم در گذشته ما جریانی وجود دارد که درست درک نشده و موجب بیماری شده که همچنان هم ادامه دارد. در حال حاضر با توجه به تنوع ایده ها و باز شدن مرزهای فرهنگی و کثرت رسانه ها، آن انحصار فهم سنتی شکسته شده و این یک چالش عمیق را ایجاد کرده است. آن بیماری الان به شکل حادی نمود پیدا کرده. در نتیجه شاید اگر نقبی به گذشته بزنیم درک روشن تری از وضعیت حالمان داشته باشیم. این آن چیزی ست که باید در گذشته جستجو و عیانش کرد. فکر نمی کنم در واقع اتفاقات، تحلیل ها و برخوردهای ما به یکباره شکل گرفته باشند؛ بلکه ناشی از یک پارادایمی در ذهن ما از گذشته است تا امروز. حالا اگر من به دنبال تاریخ می روم، دنبال این یک مسئله اش هستم. به طور معمول ما با دو رویکرد به تاریخ نگاه می کنیم؛ یا افسوس روزگاران رفته را می خوریم و یا با یک نگاه منتقدانه برخورد می کنیم. ولی هیچگاه این طور فکر نمی کنیم که امروزی که ما در آن ایستاده ایم، محصول همان اتفاقاتی است که از گذشته می آید. ما در واقع محصولی را که از گذشته به دوش گرفته ایم، حمل می کنیم تا به نسل های بعد منتقلش کنیم و اگر احتمالا پشت ما زخمی می شود، هرگز نگاه نمی کنیم که کدام قسمتش بوده که ما را زخمی کرده. من گاهی پیش خودم فکر می کنم که آیا ما روال منطقی همان نسلیم …

یا دچار انقطاع تاریخی هستیم.

بله. نگاه من در ابتدا یک نگاه افسوس خوار و تاسف بار است؛ که چطور می توانستیم مثلا آن نقوش بی نظیر تخت جمشید را خلق کنیم و الان با این وضعیت تهوع آور معماری روبرو باشیم. چطور می شود که ما به این جا می رسیم؛ این اتفاق را باید کشف کنیم. این دقیقا آن چیزی ست که من از تاریخ می خواهم. والا نه نگاه تقدس گرایانه دارم و نه آن را به استهزا می گیرم.

و این جا تاریخ برای شما بهانه ای می شود برای کندوکاو لایه های فراموش شده گذشته، همرا با نقد امروز.

بله و این که خودمان را ببینیم. یا فرض بکنیم اگر بیماری وجود دارد، این بیماری از کجا شروع شده و در طول زمان چه شکل و شمایلی پیدا کرده تا به ما رسیده. در آن صورت یک روز به آن نتیجه خواهیم رسید که می شود به خودمان بدون تعارف های متداول و واقع بینانه تر خودمان را در آیینه ببینیم.

 

با همین نگاه ساخت فیلم را آغاز کردید؟

به هر حال وقتی ما دنیا را می بینیم؛ از زاویه نگاه خودمان می بینیم. از این جهت باورم این است که ما هیچ چیزی به عنوان مستند صرف نداریم. در یک موضوع حتی بدون هیچ دخالتی، دخل و تصرفی صورت می گیرد. وقتی با یک ماجرا روبرو می شویم، این از فیلتر ذهنی من می گذرد و آن قسمتی را می بینم که برایم جذابیت دارد. من طوری می بینم که ذهنم تربیت شده؛ البته سعی و تلاشم را می کنم که زاویه های دیگری را هم تجربه کنم و در موقعیت و چشم اندازی دیگری قرار بگیرم؛ ولی در آخر باز با مولفه های من است که فیلم پیش می رود.

مو ضوع ساخت مستندی درباره میدان توپخانه از کجا برایتان شکل گرفت؟

موضوع به من سفارش شد. من هم روی آن تعمق کردم و دیدم که این ظرفیت لازم را برای یک فیلم خوب دارد. امروزه متاسفانه میدان فاقد هرگونه هویت است و به یک پاساژ تبدیل شده. میدانی که صبح به صبح مردم می آیند و از آن جا به نقاط دیگر شهر توزیع می شوند. در نتیجه باید ظرفیت های دیگری هم از میدان مورد مطالعه قرار می گرفت. من کار سختی را شروع کردم برای جمع آوری منابع تصویری متعدد و …

یعنی با همان نگاه به تاریخ، این جا میدان مورد بررسی قرار گرفت؟

بله، کاملا درست است. در اصل فکر نکردم که این فیلمی است درباره میدان توپخانه؛ من در واقع داشتم به انسان معاصر نگاه می کردم؛ که مصداق تصویریش می شد میدان توپخانه. جستجو بر همین اساس آغاز شد. اطلاعاتی را باید جمع می کردم که میدان چه سرنوشتی داشته، چه اتفاقاتی در آن افتاده. این ها باید کنار هم گرد می آمدند و مورد تحلیل قرار می گرفتند.

پلات را از ابتدا طراحی کرده بودید؟

نه در این فیلم، در تمام کارهایم ابتدا محور فیلم را مشخص می کنم. یعنی این که من می خواهم چه بگویم. طبیعی است که نمی خواستم درباره معماری میدان توپخانه حرف بزنم. هنگامی که این محور مشخص شود، می دانم که در چه مسیری باید حرکت کرد؛ بدون این که برایم مشخص باشد کرانه هایش کجا می تواند باشد. بعد شروع می کنم هر آن چه را که مربوط به این محور است را روی میز می چینم. خب در همین جستجوها گاهی اوقات ارتباطاتی برقرار می شود که چیزهای جدیدی را وارد کار می کند. به طور مثال پیش از شروع کار اصلا در ذهنم نبود که ممکن است ملک الشعرا بهار درباره میدان توپخانه شعر گفته باشد. همین مسئله خطی بود که در فیلم من را به سمت زندان و شعر برد.

در طول کار متوجه شدم که این قصه ها نیستند که ماجرا را پیش می برند؛ لازمه اش دوره های مختلف میدان هم بود. ولی این ها از یک جنس نبودند. به نظرم رسید که اگر ما قصه مان را با هم پیش ببریم ترتیب زمانی و ارتباط را بهم ریخته ایم؛ ولی اگر ما بیننده را متوجه تغییر بناها بشود، می تواند این تغییر را درک کند. به همین دلیل من ابتدا نمی خواستم بحث ساختمان را مطرح کنم که مثلا طول و عرض میدان چقدر است و … اما متقاعد شدم که این ضروری ست.

برای استفاده از تصاویر آرشیوی و عکس ها، با حجم گسترده ای که در فیلم از آن استفاده شده؛ برای تحقیقاتتان چه مسیری را طی کردید؟

بسیار سخت و مشکل این راه طی شد. ما با این که می خواهیم همه چیزمان نظام بندی شده باشد، اما باز از یک آشفتگی در دسته بندی اطلاعاتی رنج می بریم. به عنوان نمونه، در یک سال هایی فیلم آرشیوی از میدان یا نیست و یا جایی ذخیره و نگهداری نمی شود. ما نمی توانیم به یک کتابخانه برویم و بخواهیم هر چه موضوع راجع به تهران و یا میدان توپخانه را دارند، در اختیارمان قرار دهند. چنین اتفاقی نمی افتد. باید زیر خاک را زیرو رو کرد تا به کمترین اطلاعاتی رسید. ما متاسفانه روند درست آرشیو کردن نداریم. از سویی دیگر با یک انحصار طلبی هم روبرواییم؛ که مشکل را صد چندان می کند. یعنی اگر من فلان منبع، فیلم و یا عکسی را دارم؛ آن را به کسی نمی دهم. با این ملاحظات، اطلاعات ذره ذره جمع می شود تا این قطعات کوچک کنار هم قرار بگیرند. من صرفا روایت تاریخی نمی کنم. با استفاده از آن قطعات شکسته، قرار است فرم ظرف خودم را بدهم.

شناسنامه فیلم: پژوهشگر و کارگردان: مهرداد زاهدیان/ تصویربردار: عباس صاحب، رضا تیموری/ تدوینگر: وحید باقرزاده/ گویندگان: بهزاد فراهانی، شهرام درخشان/ مدیرتولید: شهنام صفاجو/ تهیه کننده: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی/ 40 دقیقه